فیروزه: فردام میای؟ اعلا: کی بیام؟ فیروزه: زودتر بیا، صبح. [مکث و سکوت] فیروزه: چیه؟
اعلا: تو دیروز توی بیمارستان چرا پرسیدی منو واسه چی بردن کانون؟
فیروزه: همینجوری به خدا!
اعلا: به خاطر جور کردن پول دیه اکبر پرسیدی.
فیروزه: اون پولو باید خودم جور کنم.
اعلا: من می تونم جور کنم.
فیروزه: تو از زنایی که سیگار می کشن بدت میاد، من از مردایی که دزدن، دستشون کجه، یه پاشون تو زندونه یه پاشون بیرون.
شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد اما درهای رحمت خداوند همیشه به روی شما باز است . . . و این قدر به فکر راه های دررو نباشید . . . ! خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست خدا، خدای آدم های خلافکار هم هست فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمیگذارد او: اند ِ لطافت اند ِ بخشش اند ِ بیخیال شدن اند ِ چشم پوشی و رفاقت است . . . مارمولک